مؤسسه‌ی‌انتشارات‌آگاه

مردی مسن  و درونگرا به نام "زبرجد" متصدی هتلی است که در کتار ایستگاه راه‌آهن قرار دارد. این مرد هرروز درست شبیه به رباتی، کارهای روزمره‌ی خود را انجام می‌دهد و تنها  شخصی که با او درگیر رابطه است، خدمتکار همین هتل است.
روزی زنی زیبا پا به این هتل می‌گذارد و برای یک روز در آنجا اقامت می‌کند اما پیش از رفتن، وعده‌ی بازگشت خود را می‌دهد و همین وعده، سبب می‌شود زبرجد لحظه لحظه‌ی زندگی خود را در انتظار او بگذراند...