چگونه داستان بنویسیم؟ (۱)
1399/12/18 15:28:30
چگونه و از کجا باید نوشتن را آغاز کرد؟
چگونه درست بنویسیم؟
جدای از داشتن روحیه و استعداد نگارش آیا نباید این استعداد را ورزیده و نیرومند ساخت؟
بهراستی آموزش پیچیدگیها و سبکهای مختلف داستاننویسی فقط برای دست به قلم بردن است؟
لازم نیست برای آنکه درک بهتری از دنیای داستان داشته باشیم و به کُنه آن پی ببریم، از چگونگی شکلگیری داستان مطلع شویم؟
هر شخص صاحب استعدادی نخستین قدم برای نویسنده شدن را باید با خواندن ادبیات کلاسیک بردارد، چرا که نثر ورزیده و صحیح آن ذهن را انباشتی ارزشمند از واژگان متعالی میکند.
قدم بعدی کمک گرفتن از کتابهای آموزشی، نقد و ادبیات مدرن است.
سخن این چند کتاب با خوانندهی غیر متخصص و تازهوارد و دانشآموزِ عرصهی داستان است و خواننده را مجهز به ابزارهای مفهومی اساسی برای درک و تفسیر داستان میکند که در ادامه بتواند تمرین نوشتن بکند.
کتابها از تاریخ قصه و ذات انسان که چون آینه و تصویرِ درونِ آینه وابستهی یکدیگراند سخن میگوید و ابزار و مفاهیم ابتدایی برای درک و ساختن داستان در اختیار میگذارد.
کتابها در شناخت مفهوم رمان، سابقهی اسطورهای قصه و محتوا کمک میکند. بریدگیهایی از رمانها و داستانهای بزرگ آورده شده و جز به جز آن را بررسی کرده و آنچه که در قصهگویی ذهن را درگیر میکند و برای ساختن و طراحی به مخاطب میآموزد را خاطرنشان کرده است.
انسان در ذات خود به قصه و قصهگویی اعتیاد دارد. داستانها با زندگی ما درآمیخته، چنان که در خواب و بیداری، در کودکی و جوانی و کهنسالی همواره با قصه زندگی میکنیم و این قصهها هستند که نیرومند و بیگزند دنیایمان را تغییر میدهند.
انسانها مخلوقات سرزمین خیالاند. سرزمینِ خیالی کُنجِ دنجِ ماست، سکونتگاه ویژهی ما، سرزمین خیال تخیلات ما را تغذیه میکند، رفتار اخلاقی را تقویت میکند، دنیای امنی در اختیارمان میگذارد تا تجربه کنیم، داستان چسب زندگی اجتماعی انسان است، "انسان حیوان قصهگوست". مردم کمابیش همیشه رویا میبینند و خیالپردازی میکنند و انسان به شکل طبیعی اینطور رفتار میکند.
داستان قصهای برساخته است. این تعریف حوزههای بسیاری را دربرمیگیرد، از جمله دروغهایمان، لطیفهها، خوابها، بازی کودکان، آثار ادبی و حتی کتاب مقدس.
امر واقع و داستان آشنایان قدیماند.
داستان از نظر ما فقط ساخته نمیشود، برساخته میشود، یعنی محصول غیرمتعارف و غیرواقعیِ قوهی تخیل انسان است. داستان میتواند مبتنی بر امور واقع باشد و نزدیکترین انطباق ممکن را بین قصهاش و چیزهایی که عملاً در جهان رخ دادهاند حفظ کند یا بسیار خیالبافانه باشد و درکی که از ممکنات معمول زندگی داریم زیر پا بگذارد.
تجربهی داستان بیشتر شبیه خواب دیدن است تا فعالیت معمول در بیداری، جسممان بیحرکت میشود اما تخیلمان به حرکت درمیآید.
همهی بحثهای مربوط به ادبیات، همهی کلاسها و آموزشها در باب مسائل ادبی، میتوانند فقط یک هدفِ معتبر داشته باشند: آماده کردن ما برای شرکت در تجربهی ادبی.
ما فرآیند تحلیل را میآموزیم تا بهتر بخوانیم و بنویسیم.
زندگی در ذات خود نه تراژیک است و نه کمیک و نه احساساتمدار بلکه سلسلهای از حسها، کنشها، افکار و رخدادهایی است که میکوشیم با زبان رامشان کنیم، هنر داستاننویسی روش پیشرفتهی دستآموز کردن است.
دهها هزار سال قبل هنگامی که ذهن ما انسانها هنوز جوان بود و شمارمان اندک برای هم قصه میگفتیم و اکنون دهها هزار سال بعد که نوع ما گوشه و کنار کرهی زمین را پر کرد اغلب ما هنوز محکم به اسطورههای مربوط به منشا چیزها چسبیدهایم و هنوز از داستانها هیجانزده میشویم، ما حتی وقتی میخوابیم هم ذهنمان بیدار است و برای خود رویا میبافد، نوع بشر به قصه و قصهگویی معتاد است، زندگی انسان چنان آکنده از قصه است که ما گاهی حساسیت خود را به جاذبهی عجیب و جادویی آن از دست میدهیم.
کودکان بهطور غریزی در داستان بازی میکنند، اگر بچههای کوچکتر را در اتاقی کنار هم بگذاریم مثل بازیگران بدیههکار در مورد یک سناریو توافق میکنند و سپس آن را به اجرا میگذارند، در جریان اجرا شخصیتها را با سناریو تطبیق میدهند.
هر واژه رنگی در نقاشی است و نویسنده واژه به واژه تصاویری خلق میکند که تمامی عمق و طراوت زندگی را دارد. هنگامی که داستان میخوانیم این تلاش خلاقانهی عظیم جریان دارد و زیرِ لایهی خودآگاه ما فعالیت میکند.
نویسنده درواقع به تخیل ما سمتوسو میدهد اما تعیینکنندهی آن نیست، داستانها به یک میانجی برای جان گرفتن نیاز دارند که همان تخیل خواننده است.
ذهن انسان هر زمان که مشغول کاری نیست که مستلزم کار فکری باشد مشغول رویاپردازی است.
خريد كتاب هنر داستاننويسي (با نمونههايي ازمتنهاي كلاسيك و مدرن)