دربارهی کتاب
يکي از درونمايههاي اصلي رمانهاي گراهام گرين، انسان هميشه در تعقيب است که به نظر او حقيقت سرنوشت بشر را نمايان ميکند؛ و دلمشغولياش مصيبت انسان هبوط کرده، دوپارگي ذهن آدمي، جاذبه پنهاني و موذيانه شر، جاذبه خير و بيمعنايي زندگي (زشتي و پلشتي) جامعه است. جهاني که گرين توصيف ميکند بيشتر جهان آدمهاي شهري بيريشه و دلکنده از ايمان است که او آن را با وضوحي چشمگير و تخيلي ستودني ترسيم ميکند. گرين درباب اين جهان تامل ميکند و آن را با دهشت و شفقت – هردو- به خواننده عرضه مي کند.
بخشي از داستانهاي گرين درباره مسيحيت، خداباوري و ترديدهاي اعتقادي انسان است. در رمانهاي کاتوليکي گرين، بهويژه در «پايان رابطه»، دين ناگزير بخشي از قلمرو تاريک و ناخوشايند ميشود، و او شخصيتهايي دوپاره را توصيف ميکند که ميان عشق به خدا و عشق انساني دچار ترديد شدهاند.
«پايان رابطه» را يک رماننويس روايت ميکند، اما اين نه رماني درباره نوشتن، که داستان تلاقي عشق و ايمان است. عشق، نفرت و حسادت تابع رياضي انگيزههاي غريزي هستند که پيوسته در تلاشند يکديگر را از ميدان به در کنند. نبوغ گراهام گرين در اين کتاب، در روايت داستان از زبان فردي بيايمان است که تناقضهاي سرگيجهآور عشقي پرشور و بحراني رواني را به تصوير ميکشد.
حاصل زندگي اين نويسنده انگليسي، 22 رمان، 12 فيلمنامه، چهار کتاب کودک، دو زندگينامه شخصي، چند مجموعه داستان کوتاه و دهها مقاله و نقد فيلم بود. معروفترين فيلمي که براساس يکي از فيلمنامههاي او ساخته شد «مرد سوم» (1949) با بازي اورسون ولز بود.