دربارهی کتاب
عمر و توانايي انسان محدودتر از آن است که بخواهد به همه چيز اهميت بدهد. بايد بيخيالِ خيلي چيزها شد. اما چگونه تعيين کنيم به چه چيزهايي اهميت دهيم و بيخيالِ چه چيزهايي شويم؟ اين کتاب تلاش ميکند به سوالاتي از اين قبيل پاسخ دهد. چرا که هر چه جهان پيچيدهتر ميشود، درک مفاهيمي مثل شادکامي که به نظر ساده مينمايند به شدت سخت ميشود.
مارک منسون، نويسنده کتاب، تلاش ميکند از طريق مواجههاي صادقانه با ترسها، مشکلات و انتظاراتمان و همچنين با به چالش کشيدن مفاهيمي مانند شادکامي، اميد و مرگ، از خلال داستانهاي جذابي که بعضيشان از زندگي شخصياش نشئت گرفته است، ديدگاه جديدي را به خواننده منتقل کند.
قسمتي از اين کتاب :
آدمها و تبليغات تلويزيوني از شما ميخواهند باور کنيد کليد رسيدن به يک زندگي شاد داشتن شغلي بهتر، يا ماشيني بزرگتر، يا دلبري زيباتر يا وان حمام و استخر بادي براي بچههاست. همه به شما ميگويند راه رسيدن به يک زندگي بهتر در بيشتر و بيشتر و بيشتر خواستن است. بيشتر بخر، بيشتر داشته باش، بيشتر بساز. هميشه در معرض بمباران پيامهايي هستيد که به شما ميگويند صبح تا شب به همه چيز اهميت دهيد. به خريدن تلويزيون جديد اهميت دهيد. به داشتن تعطيلاتي بهتر از همکارانتان اهميت دهيد. به خريدن مونوپاد جنس اعلا براي سلفي گرفتن اهميت دهيد.
اما چرا؟ حدس من اين است: زيرا اهميت دادن به چيزهاي زياد براي کسبوکار خوب است.
البته کسبوکارِ خوب هيچ ايرادي ندارد، اما مشکل اينجاست که اهميت دادنِ بيش از حد، براي سلامت رواني شما مضر است. باعث ميشود بيش از اندازه به چيزهاي سطحي و تصنعي وابسته شويد و زندگيتان را در تعقيب سرابي از شادکامي و رضايت تلف کنيد. کليد رسيدن به يک زندگي خوب، نه در اهميت دادن به چيزهاي بيشتر بلکه در اهميت دادن به چيزهاي کمتري است، اهميت دادن فقط به آنچه حقيقي، دردسترس و مهم باشد.