ماريو بارگاس‌يوسا

داستان‌نویس، مقاله‌نویس، سیاست‌مدار و روزنامه‌نگار پرو است. یوسا یکی از مهم‌ترین رمان‌نویسان و مقاله‌نویسان معاصر آمریکای جنوبی و از معتبرترین نویسندگان نسل خود است. وی هم‌اکنون به دعوت دانشگاه پرینستون به عنوان استاد مهمان در این دانشگاه به تدریس مشغول است. ماریو بارگاس یوسا، در ۲۸ مارس سال ۱۹۳۶ در آرکیپای پرو به دنیا آمد، تنها فرزند پدر و مادرش است و والدین او پنج ماه بعد از ازدواج از هم جدا شدند. ده سال اول زندگی را در بولیوی و با مادرش گذراند. پس از آنکه پدربزرگ‌اش مقام دولتی مهمی در پرو به دست آورد، همراه مادرش در سال ۱۹۴۶ به سرزمین‌اش بازگشت. دوران کودکی او با سختی سپری شد.

در ۱۴ سالگی پدرش او را به دبیرستان نظام فرستاد که تأثیری ژرف و پایا بر او نهاد و ایده‌ی نخستین رمان‌ را در ذهن‌اش پروراند. نگرش داروینگرایانه او نسبت به زندگی حاصل تجربه همین دو سال است. بارگاس یوسا در رشته‌ی هنرهای آزاد دانشگاه لیما فارغ‌التحصیل شد و سپس از دانشگاه مادرید در رشته‌ی ادبیات درجه دکترا گرفت. یوسا در سال ۱۹۵۹ به پاریس مهاجرت کرد و به‌عنوان معلم و روزنامه‌نگار خبرگزاری فرانسه و همچنین تلویزیون ملی فرانسه مشغول به کار شد. او سال‌ها در اروپا، به‌ویژه در پاریس و لندن و مادرید زندگی کرد و به کارهای گوناگون پرداخت؛ مترجمی، روزنامه‌نگاری و استادی زبان.

او در نوزده سالگی با خولیا اورکیدی، که یکی از نزدیکانش و هیجده سال از او بزرگ‌تر بود، ازدواج کرد. اما این ازدواج دیری نپایید و در ۱۹۶۴ به طلاق انجامید و در سال بعد با پاتریسیا دیدار کرد که تا امروز همسر اوست و از او سه فرزند دارد: آلوارو، گونسالو، مورگانا. ماریو بارگاس یوسا بیست ساله بود که اولین داستان‌اش منتشر شد؛ داستان کوتاهی به اسم سر دسته‌ها که در یکی از نشریات پایتخت به چاپ رسید. اما راه درازی را در پیش داشت و شاید خودش هم آن قدر جاه‌طلبی نداشت که روزگاری نامش را در میان سه نویسنده‌ی بزرگ آمریکای جنوبی ببیند. امروز اما ادبیات پررونق آمریکای لاتین مدیون گابریل گارسیا مارکز، فوئنتس و یوسا است.

یوسا از همان سنین نوجوانی با نشریه‌ی لاکرونیکا همکاری داشت. با چاپ نخستین شعرها و سازماندهی اعتصابات دانشجویی نخستین سال‌های دانشگاه، چهره‌ی یک روشنفکر تمام عیار را به خود گرفت. به کارهای مختلفی رو آورد که چیزی جز تلاش معاش نبود. اما در کنار این کارها ادبیات و حقوق را با علاقه دنبال می‌کرد.

سال ۱۹۵۸ بود که موفق به دریافت یک فرصت تحصیلی در دانشگاه مادرید شد. سال بعد مجموعه داستان‌های کوتاه‌اش در بارسلون به چاپ رسید. او سرانجام مثل خیلی دیگر از هنرمندان و روشنفکران آمریکای لاتین از پاریس سر درآورد. جالب آنکه در همین شهر بود که با بورخس، فوئنتس و تعدادی دیگر از نویسندگان اسپانیولی زبان آشنا شد. در سال ۱۹۶۳ اولین رمان‌اش منتشر شد؛ دوران قهرمان ماجرای دخالت نظامیان در عرصهی سیاست و تبعات شوم اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن است. چیزی که به تقدیر محتوم بسیاری از ملت‌های جهان سوم، به خصوص آمریکای لاتین بدل شد.

این رمان به‌شدت با استقبال منتقدان و خوانندگان روبه‌رو شد. همین تأثیر گسترده کافی بود تا نام نویسنده به‌عنوان یک منتقد رادیکال مطرح شود و تعدادی از نسخ کتاب‌اش کتاب ضاله و طی مراسمی رسمی به آتش کشیده شد. اما این مانع از اهدای جایزه‌ی منتقدان به یوسا نشد. در سال ۱۹۶۶ پس از چاپ دومین رمان‌اش خانه‌ی سبز از پاریس به لندن رفت و به تدریس ادبیات اسپانیایی– آمریکایی مشغول شد. سال بعد دومین مجموعه داستان‌اش منتشر شد و او را برنده‌ی دو جایزه‌ی ادبی کرد.

وقتی برای دریافت جایزه‌ی منتقدان اسپانیایی به کاراکاس رفت، خطابه‌هایی درباره‌ی سرنوشت و مسئولیت نویسنده‌ی پرویی ایراد کرد. مهم‌تر از آن دیدار با گابریل گارسیا مارکز است که بعدها به همکاری ادبی و انتشار «رمان در آمریکای لاتین» انجامید. سومین رمان‌اش گفتگو در کاتدرال در ۱۹۶۹ منتشر شد. یک سال بعد به بارسلون رفت تا نوشتن یکی از معتبرترین نقدها بر آثار مارکز را آغاز کند. این کتاب در ۱۹۷۱ منتشر شد.

پیش از این یوسا چند سفر به کوبا داشت و مثل بسیاری از نویسندگان آمریکای لاتین، رابطه خوبی با حکومت کوبا پیدا کرد. اما زندانی شدن ابرتو پادیلا، نویسنده کوبایی، زمینه‌ساز اعتراض گسترده‌ی نویسندگان آمریکای لاتین شد. یوسا به همراه دیگر نویسندگان سرشناس آن خطه، اختناق حاکم بر جامعه‌ی کوبا و شخص فیدل کاسترو را محکوم کردند. با کمک تعدادی از نویسندگان هم فکر نشریه‌ی «آزاد» را در پاریس منتشر کرد و کتاب «ماجرای پنهانی یک رمان» را در بارسلون منتشر ساخت.

چهارمین اثراش سروان پانتوخا و خدمات ویژه در سال ۱۹۷۳ منتشر شد. سال ۱۹۷۴ پس از اقامت طولانی در اروپا به زادگاه‌اش بازگشت. در ۱۹۷۶ به ریاست باشگاه پن (انجمن قلم آمریکا) برگزیده شد و سفرهای زیادی به دانشگاه‌های مختلف اروپا و آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی کرد و به‌عنوان استاد مدعو به سخنرانی و تدریس پرداخت. عمه خولیا و میرزابنویس ماجرای نخستین ازدواج یوسا است که در ۱۹۷۷ به چاپ رسید. رمان حجیم جنگ آخرزمان که در سال ۱۹۸۱ منتشر شد، حاصل کار هنرمندی است که دوران جوانی نویسندگی‌اش را پشت سر گذاشته‌است. این پروژه‌ی بزرگ با مهارت شگرفی شکل گرفته و حجم کار و شخصیت‌های پرشمار و رابطه‌ی بینامتنی رمان با بخشی از تاریخ برزیل، هیچ‌گاه موجب سستی اثر نشد. تا جایی که این اثر را نظیری برای جنگ و صلح تولستوی در ادبیات آمریکای لاتین توصیف کرده‌اند . جالب آنکه ماجرای اصلی این رمان نیز در قرن نوزدهم می‌گذرد.

گفتگو در کاتدرال و جنگ آخرزمان از مهم‌ترین آثار نویسنده است.

شهرت یوسا با نخستین رمان‌اش، زندگی سگی آغاز شد. بدین ترتیب جهان خیلی زود با دوره‌ی طلایی ادبیات آمریکای لاتین که Boom  نام دارد، آشنا شد. این دوره از دهه‌ی پنجاه و شصت قرن پیش آغاز شد و توجه جهانیان را به این قاره و ادبیات‌اش جلب کرد و در این دوره نویسندگان بزرگی از قبیل گابریل گارسیا مارکز و فوئنتس و کورتاسار در کنار یوسا به چشم آمدند.

اما با وجود نقاط اشتراک میان نویسندگان «بوم» که با محور قرار دادن حال و روز ساکنان اصلی قاره و پرتوافکنی بر ظلم‌هایی که به آنان شده شناخته می‌شوند، (کاری که یوسا مثلاً در جنگ آخرالزمان کرده‌است) اما نوشته‌های یوسا تابع سبک رئالیسم جادویی نیست. سبکی که بسیاری از مردم آن را با «بوم» یکی می‌دانند و آن را به همه‌ی نویسندگان برجسته‌ی این دوره تعمیم می‌دهند. یوسا برخلاف مارکز واقعیت را با جادو ترکیب نمی‌کند. البته او نیز تخیل دارد اما آن طور که خود می‌گوید، تخیل او واقعی است. بلکه حتی برای نوشتن یک داستان از شخصیت‌های واقعی کمک می‌گیرد؛ به گونه‌ای که نبوغ داستان‌نویس با دقت زندگی‌نامه‌نویس مخلوط می‌شود و به همان اندازه که تخیل بارور خود را به کار می‌گیرد، از دقت‌های مدرکی و تفصیلی نیز استفاده می‌کند. پس واقعیت را با ابداع درمی‌آمیزد و گذشته را به شیوه‌ی خود بازمی‌سازد و با خلاقیت عجیبی زمان را به کار می‌گیرد و خاطره را به آشوب و فساد می‌کشاند زیرا آن‌گونه که خود می‌گوید، نوشتن «رذالت» است و نویسنده «جادوگر».

رمان نزد یوسا از پژوهش جدا نیست؛ بلکه یک نوع پژوهش است و حوادث آن با گذر از تأملات ناشی از ناخودآگاه روایت می‌شود و برای همین، سبک توصیفی پژوهش نیازمند سبک روایی می‌شود یا با آن تلاقی می‌کند. برای همین است که به نظر منتقدان او یکی از معدود نویسندگانی است که مسائل فکری و تاریخی و سیاسی و ادبی را به یک اندازه برمی‌انگیزد. در آثار او تاریخ و تخیل کنار هم هستند و گاه حتی با سبکی هزارویک شبی چنان در هم می‌آمیزند که مرزی میان آن دو باقی نمی‌ماند.

کتاب سور بز جنجال بزرگی به پا کرد زیرا در آن به زندگی رافایل لئونیداس تروخیو، دیکتاتور دومینیکن، پرداخته بود. در زندگی این موجود وحشی، فساد و خون‌خواری و جنون همه‌ی رهبران دیکتاتور و چگونگی تبدیل انسان به اهریمن را نشان می‌دهد. این جنجال‌آفرینی از دنیای یوسا دور نیست. او کلمات را مین‌های کاشته‌شده‌ای می‌داند که باید در ذهن یا اخلاق یا حافظه‌ی خواننده منفجر شوند.

مضمون عمده‌ی رمان‌های یوسا جدال بر سر قدرت و اعمال این قدرت در آمریکای لاتین است. قهر و خشونت مردانی که سودای سالاری را در سر دارند.

بارگاس یوسا به نسلی از نویسندگان جدید تعلق دارد که بیش‌تر بر واقعیت‌های بیرونی توجه نشان می‌دهند. اینان نگرش درون‌گرایانه‌ی نویسندگانی چون فاکنر را کهنه و متعلق به گذشته می‌دانند، نویسندگانی که مسائل و دل‌مشغولی‌های آن‌ها به‌طورکلی بر وجدان یا روح متکی است. به گمان بارگاس یوسا خشونت پایه‌ی روابط انسان‌ها را در جوامع عقب‌افتاده تشکیل می‌دهد.

در رمان «چه کسی پالومینو مولرو را کشت»، که ماجرای آن در بیابان‌های شمال پرو، نزدیک یک پایگاه نیروی هوایی، روی می‌دهد، جنایتی تکان‌دهنده به وقوع می‌پیوندد. دو پلیس محلی برای تحقیق دست به کار می‌شوند. اما آن‌ها کارآگاهان کارکشته‌ای نیستند که امکانات مدرنی در اختیار داشته باشند. آن‌ها حتی اتومبیل گشت ندارند. ظاهراً کسی مشتاق آن نیست که دو پلیس محلی، سیلوا و لیتوما، قاتل پالومینو مولرو را پیدا کنند. اما این دو سماجت نشان می‌دهند و آهنگ کند و عاری از نظم تحقیقات آن‌ها تنها به هیجان روایت دامن می‌زند.

درون‌مایه‌ی رمان چه کسی پالومینو مولرو را کشت، درون‌مایه‌ی برخی از رمان‌های بزرگ یوسا نیز هست، درون‌مایه‌ی جرم و بی‌گناهی و عدم امکان دسترسی به عدالت در جامعه‌ای که بر پایه‌ی نابرابری شکل گرفته‌است.

او جایزه‌های فراوانی برده‌است. جایزه‌ی پلانترا را به خاطر رمان مرگ در کوه‌های آند  و همچنین جایزه‌‌ی همینگوی.

یوسا سال ۲۰۱۰ برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات شد. حدود ۲۰ سال نام او به عنوان یکی از کاندیداهای این جایزه‌ی پرافتخار بود. این نخستین بار از سال ۱۹۸۲ بود که یک نویسنده‌ از آمریکای لاتین توانست برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبی شود. در این سال، گابریل گارسیا مارکز نویسنده‌ی کلمبیایی برنده‌ی جایزه‌ی یک و نیم میلیون دلاری ادبیات نوبل شد.

آکادمی نوبل یوسا را خالق آثاری نام برده که در آن به «ترسیم پیکره‌های قدرت» پرداخته و نگاه نافذی به «مقاومت، طغیان و شکست فردی» دارد.

یوسا توانست در سال ۱۹۹۵ جایزه‌ی سروانتس، مهم‌ترین جایزه‌ی ادبی نویسندگان اسپانیایی زبان، را از آن خود کند و همچنین در سال ۱۹۹۶ برنده‌ی جایزه‌ی صلح آلمان شد.

فارسی‌زبانان آشنایی با ماریو بارگاس یوسا را مدیون ترجمه‌های دقیق و نثر متین عبدالله کوثری هستند که امکان لذت بخش ورود به دنیای شگفت بهترین آثار بارگاس یوسا را فراهم کرده‌است.