صادق-هدایت

هدایت از اندک‌شمار نویسندگانی است که پژوهش‌های متعدد و تقریباً جامع روی آثارش انجام شده است، صادق هدایت را خوب می‌شناسیم و با مجموعه داستان‌هایش آشنا هستیم، «بوف کور» و «حاجی آقا» و «علویه خانم»، نگاه تیز و موشکافانه و زبان تند و صریح و نقادانه.

هدایت به اروپا رفت تا در مهندسی راه‌و‌ساختمان تحصیل کند اما موفق نبود و سرانجام در آوریل ۱۹۲۹ اجازه یافت در رشته‌ی ادبیات فرانسه تحصیل کند. طی سال‌های بعد در بمبئی، ایران و پاریس زندگی کرد، هرگز ازدواج نکرد و در سال ۱۳۳۰ شمسی در پاریس و در ۱۹ فروردین‌ماه به زندگی خود پایان داد.

آثار ادبی هدایت که شامل داستان، نمایش‌نامه و نامه است در کنار کارهای پژوهشی و مقالات و ترجمه‌های او مجموعه‌ای کامل و بی‌نظیر است. کارهای تحقیقی او در زمینه‌ی فرهنگ عامیانه بعد از کتاب کلثوم ننه از آقا جمال خوانساری فتح بابی ارزشمند در این زمینه است، پژوهش‌های میدانی او زمینه‌ساز تحقیقات تمام محققان بعد از خودشد.

هدایت بلند‌بالا بود، عینک دوره‌دار به چشم می‌زد، لباس معمولی می‌پوشید و شق‌و‌رق راه می‌رفت. در دهه‌ی ۱۳۲۰ش، در تهران، عادت داشت که عصرها به کافه برود ـ معمولاً کافه فردوس یا کافه نادری ـ جایی که عده‌ای از هم‌مشربانش، شامل حسن قائمیان، صادق چوبک، گاهی رضا جرجانی و جمشید مفتاح و به‌ندرت عباس و فریدون هويدا و بعضی دیگر دور او جمع می‌شدند و عصر را به گفت‌وگو می‌گذراندند. او چهره‌ی شاخص جمع بود.

هدایت در جوانی گیاهخوار شد و تا پایان عمر هم گیاهخوار باقی‌ماند، او معتقد بود اگر انسان بخواهد دست از جنگ بردارد باید اول دست از کشتن و خوردن حیوانات بردارد.

یکی از آثار منتهایی او توپ مرواری است که بعد از مرگش چاپ شد، هدایت قبل از اقدامِ خودکشتن بسیاری از  آثار چاپ‌نشده‌اش را نابود کرده‌بود.

هدایت زاده­ ی ۲۸ بهمن ۱۲۸۱بود.