دربارهی کتاب
شهروندي فرهنگي، سياست گفتگوي «فرهيخته»، اشكال مورد مناقشه درك و برداشت، احترام و فضاي عمومي دموكراتيك است. بسياري از جنبشهاي اجتماعي كنوني از معترضان جهاني شدن گرفته تا حاميان چندگانگي فرهنگ، تعميق و گسترش دموكراسي را يكي از اهداف اصلي خود ميدانند. ما بايد در اين باره صريح باشيم كه هيچ «سيستمي» براي براندازي وجود ندارد و هيچ استراتژي انقلابي كفايت لازم براي تحقق اين اهداف را ندارند. سياست شهروندي فرهنگي بيشتر به برقراري ديالوگ و ارتقاي مسئوليتپذيري توجه دارد تا به شعار. اما درون دنيايي كه نوليبراليسم و دولت كوچك در آن حرف اول را ميزند، شهروندي فرهنگي يك اتوپيا باقي ميماند. دورنماي ايجاد مشاركتهاي فرهنگي و دموكراتيك جديد از درون زندگي هر روزه، از بسياري از «واقعيتهايي» كه در اين كتاب به آنها اشاره شده، دور است.
تخمين زده ميشود كه يك ميليارد نفر در جهان با درآمدي كمتر از يك دلار در روز زندگي ميكنند و روزانه 19 هزار كودك در «جهان سوم» ميميرند. اين در حالي است كه گردش مالي حاصل از سفتهبازي در دنيا بيش از 5/1 تريليون دلار است. تنها با ايجاد شهروندي جهانشهري تر است كه ميتوانيم به اين مسائل بپردازيم. تقاضاي روبهرشد براي اينكه مطالعات جامعهشناختي، فرهنگي و تئوري سياسي به مسائل محيط زيست، جهاني شدن، حقوق حيوانات، فرهنگ پستمدرن، سازمانهاي رسانهاي فراملي، مردسالاري، نژادپرستي و تعصب نسبت به مسائل جنسي، در كنار مسائل ديگر بپردازد، هنوز چندان جدي گرفته نشده است. با اين حال بايد از جايي شروع كنيم. بحث من اين است كه جامعهشناسان و تئوريسينهاي فرهنگي بايد بيشتر به پرسشهاي هنجاري توجه داشته باشند و مطالعات فرهنگي بايد به دنبال مشاركت نزديكتر با دستوركارهاي ليبرال باشند و تئوري سياسي بيشتر به دنبال درك پيچيدهتر از فرهنگ و هويت باشد. چنين نيازهايي طبعا براي همه كساني كه در اين رشتهها و حوزهها كار ميكنند، مورد قبول نيست. اما فكر ميكنم با گسترش دامنه گفتگو ميان رشتههاي مختلف و مطالعات ميان رشتهاي، دستاوردهاي بيشتري خواهيم داشت. در زمانه نامطمئن و البته كمتر راديكالي كه اكنون در آن زندگي ميكنيم، اين كتاب بر آن بود که خواننده خود را به سمت اشكال بهتر و لذتبخشتر گفتگو دعوت کند.