دربارهی کتاب
کتاب تن تن و سندباد را مي توان يک کتاب استراتژيک در حوزه ي ادبيات نوجوان به شمار آورد. اين کتاب که در سال 1370 نگارش شده است، با نگاهي دقيق و نافذ مسئله ي نوظهور زمان خود را به عنوان موضوع و هسته ي اصلي داستان برگزيده است. هدف نويسنده از خلق چنين داستاني، پرداخت استعاري و غيرمستقيم به مسئله ي «تهاجم فرهنگي» غرب به شرق است. جالب آنکه در ابتداي دهه ي هفتاد، مسئله ي تهاجم فرهنگي امري واضح و قابل رويت براي همگان نبود و حتي علي رغم تاکيدات فراوان رهبرانقلاب، اين امر براي طيف وسيعي از دست اندرکاران و مسئولان گنگ و نامفهوم بود...
کتاب «تن تن و سندباد» اثري خيالي و استعاري از تقابل دو شخصيت تن تن و سندباد به نمايندگي از دو فرهنگ غرب و شرق است. اين کتاب سال ها پس از پايان مجموعه داستان هاي تن تن، توسط «محمد ميرکياني» خلق و نگارش شده است. کتاب داستان تقابل افسانه هاي کهن مشرق زمين و داستان هاي خيالي غرب با زباني استعاري و در قالب واقع گرايانه است. شخصيت هايي نظير سندباد، علي بابا و ... که روزگاري سکه ي رايج بازار نقال ها بودند و در دل داستان هاي خود نکته هاي پندآموز داشتند، در اين کتاب به مصاف قهرمان هاي پوشالي و بزرگنمايي شده ي غرب مي روند. هر کدام از اين دو گروه به عنوان نماينده هاي فرهنگ خود در کتاب معرف مي شوند. در مقابل قدرت هاي بي منطق و بزرگنمايي شده ي قهرمان هاي غرب، افسانه هاي شرق راه هايي منطقي و عاقلانه در پيش مي گيرند و در برابر تهاجم و خوي خشونت طلبي آن ها، با صبر و اتحاد سرزمين شان را نجات مي دهند. در حقيقت ميرکياني تلاش کرده است حقيقتي تاريخي را در قالب يک داستان خيالي براي نوجوانان بازگو کند. داستان تهاجم تکراري غرب بر سرزمين هاي شرقي و استعماري که بر کشورهاي آسيايي و آفريقايي گذشته است، اين بار در شکلي جديد و با هدف سيطره بر فرهنگ و انديشه در تن تن و سندباد روايت مي شود.
کتاب تن تن و سندباد نمونه اي موفق از نگاه اجتماعي يک هنرمند و دغدغه ي او درباره ي حفظ فرهنگ بومي کشور در دهه ي هفتاد است، ميرکياني با نگاهي دقيق از کارکرد ماهواره و خدمت ابزاري آن به دگرگوني فرهنگي مطلع شد و اين مسئله را در کتاب خود به شکل داستاني مطرح کرده است. در جايي در انتهاي کتاب، پس از شکست تن تن و دوستانش، کاروان سندباد به شهري مي رسند و مي فهمند که اين بار غربي ها از آسمان حمله کرده اند، چنين مي خوانيم: علاءالدين پرسيد: «چطور از آسمان حمله کرده اند؟» پيرمرد آهي کشيد و گفت: «مي گويند با ماهواره. صنعت اين قرن است. آن ها اينبار از بالا به سرزمين قصه هاي مشرق زمين حمله کرده اند. مي گويند قصد کرده اند با اين دستگاه همه چيز ما را عوض کنند. مي خواهند رنگ رو، زندگي، حرف زدن، راه رفتن، خورد و خوراک؛ پوشاک و همه چيز ما را به جانبي که خودشان صلاح مي دانند ببرند.»