تفكر استراتژيك الزامي براي كسب و كار امروز

ناشر: دنياي اقتصاد
مترجم: محمدحسين بيرامي
نويسنده: آيرين ام. دوهيم - لري استيمپرت - جولي اي. چزلي
قطع: وزيري
نوع جلد: شوميز
زبان: فارسي
تعداد صفحات: 504
سال انتشار: 1402
نوبت چاپ: 2
وزن: 680
شابک: 9786007106365
قيمت: 400,000تومان
موجودي : 1 (جلد)
+

به اشتراک بگذارید

درباره‌ی کتاب

مديريت استراتژيک فرايندي است که با آن مديران استراتژي‏هايي را تدوين و اجرا مي‏کنند تا به عملکرد بالايي دست يابند و مزيت رقابتي پايدار خلق کنند. تمرکز مولفان اين کتاب بر تصميماتي است که توسط مديران اجرايي ارشد، رؤسا، و مديران عالي، و همچنين مديران سطوح مياني و پايين شرکت‏ها و واحدهاي کسب‏وکار گرفته مي‏شوند، و اينکه چگونه در طي زمان آن تصميمات تبديل به استراتژي‏هايي مي‏شوند که بر عملکرد شرکت تأثير مي‏گذارند. اهداف اصلي اين کتاب عبارت‌اند از: 1) بسط درک خوانندگان از فرايند مديريت استراتژيک و 2) فهم اينکه چگونه و چرا برخي شرکت‏ها از عملکرد بالاي پايداري برخوردارند و برخي ديگر اين‌گونه نيستند. احتمالاً هر مدير و استاد دروس کسب‏وکار با اين جمله موافق است که «منبع حياتي براي شرکت .... مدرن مهارت مديريت ارشد است.» ولي، بيشتر کتاب‏هاي درسيِ مديريت استراتژيک شرکت‏ها را به عنوان يک «مفهوم انتزاعي مجرد» تلقي مي‏کنند، و توجه اندکي به مديران مياني و اجرايي معطوف مي‏دارند که تصميمات آن‌ها سنگ‏ بناي استراتژي‏هاي شرکت‏ها هستند. در نتيجه‏، ما مي‏مانيم و يک تناقض: از يک سو اذعاني ضمني به اهميت مديران مياني و اجرايي، ولي از سوي ديگر توجه اندک متون مديريت و کسب‏وکار به نقش‏هاي مديران، چگونگي تصميم‏گيري مديران، و دانش و يادگيري که براي مديران در هدايت موفق شرکت‏ها در محيط‏هاي پوياي کسب‏وکار بسيار ضروري‏اند. هدف اين کتاب پر کردن اين شکاف حياتي است. حوزه مديريت استراتژيک حوزه‏اي ميان‌رشته‌اي است، و بر اساس چندين رشته‏ ديگر بنا شده است، برخي از تأثيرگذارترين و شناخته‌شده‌ترين منابع نظري، مانند استراتژي رقابتي مايکل پورتر، در اقتصاد خرد و اقتصاد سازمان صنعتي قرار مي‏گيرند. بنا به اين ديدگاه، عملکرد شرکت عمدتاً تابعي است از ساختار صنعت و ميزان رقابتي بودن يک صنعت. اين نوع تفکر به بسياري از انتظارات رايج منتهي مي‏شود، براي نمونه اينکه شرکت‏هاي فعال در صنايع کمتر رقابتي از عملکرد بالاتري نسبت به شرکت‏هاي فعال در محيط‏هاي به شدت رقابتي برخوردارند. اين کتاب اين‌گونه توصيف اقتصادي و ساختاري از عملکرد شرکت را نيز مورد بررسي قرار مي‏دهد، ولي فرض اساسي ما اين است که وظيفه مديريت استراتژيک نه تنها ساختاري بلکه مديريتي نيز مي‏باشد. استدلال کتاب اين نيست که ساختار صنعت بي‏اهميت است- در واقع، دو فصل (فصل‏هاي 4 و 5) به شيوه‏هاي تفکر در باره ساختار صنعت و تحليل آن اختصاص دارند. ولي، ما با اين پيش‏فرض آغاز مي‏کنيم که تفکر مديريتي درباره اين‌گونه موضوعات، و همچنين تصميم‏گيري مديريتي اهميتي بنيادين براي موفقيت کسب‏وکارها دارند. دليل ديگري که بسياري از کتاب‏هاي استراتژي تمايل به ديدگاه ساختاري بجاي مديريتي دارند اين است که «متغير انساني» گمراه‌کننده و براي مطالعه دشوار است. همان‌گونه که نظريه‏پرداز سازمان جيمز تامپسون توصيف کرده است: عامل انساني پديده‏اي چندبعدي است که در معرض تأثير متغيرهاي بسيار فراواني قرار دارد. تفاوت‏ در تمايلات دامنه وسيعي دارد، و الگوهاي رفتارهاي اکتسابي ... کاملاً متنوع]اند[. نه ما و نه سازمان‏ها داده‏ها يا محاسبات کافي براي درک کامل پيچيدگي اعضاي سازمان‏ها را نداريم. در اين اواخر، پيشرفت در تحقيقات مديريت، به ويژه تلاش‏هاي صورت گرفته براي فهميدن شناخت‏ مديريتي و سازماني، براي ما فرهنگ لغات، تعابير و متغيرهاي کليدي، و ابزارهاي روش‏شناختي فراهم کرده‏اند تا بفهميم چگونه مديران اجرايي ارشد و ديگر مديران اطلاعات را پردازش مي‏کنند، تصميم‏گيري مي‏کنند، و از تصميماتي که مي‏گيرند مي‏آموزند. کتاب پيش رو اين پيشرفت‏هاي پژوهشي را با يکديگر تلفيق مي‏کند تا مديران اجرايي ارشد و ديگر مديران را در کانون فرايند مديريت استراتژيک بنشاند. در هسته تاکيد ما بر تفکر مديريتي مفهوم مدل‏هاي ذهني قرار دارد، که پيتر سِنگه آن‌ها را به عنوان «فرضياتي که عميقاً ريشه دوانيده‏اند، تعميم‏ها، يا حتي تصاويري که بر چگونگي درک ما از جهان و نحوه عمل ما تأثير مي‏گذارند» تعريف کرده است. تفکر مديريتي- که در درون مدل‏هاي ذهني احاطه شده- بر تصميم‏گيري استراتژيک و اقداماتي که شرکت‏ها انجام مي‏دهند تأثير مي‏گذارد. مدل‏هاي ذهني مديران از وضعيت‏هايي که با آن‌ها مواجه مي‏شوند، تعيين مي‏کند که آيا يک موضوع يا وضعيت استراتژيک خاص مورد توجه قرار خواهد گرفت، چگونه تفسير و درک خواهد شد، و چگونه به اين وضعيت پاسخ داده خواهد شد. از اين رو مطالعه تفکر مديريتي کمکي است به تشريح اينکه چرا برخي از مديران به موضوعات مهم کسب‏وکار توجه مي‏کنند و برخي ديگر اين‌گونه نيستند، چرا برخي از مديران تفسير صحيحي از اين موضوعات دارند و برخي ديگر نه، و چرا برخي از مديران واکنش مناسبي به اين م