دربارهی کتاب
براي آشنا شدن با ديدگاههاي مکتب اتريشي کتاب حاضر نقطه آغاز خوبي است. اين کتاب از پانزده مقاله تشکيل يافته که نويسندگان آن ها همگي خود از برجستگان مکتب اتريشي هستند و در مقالات خود به معرفي پيشگامان و نيز نمايندگان قديم و جديد مهم اين مکتب پرداخته اند. اگر آغاز شکل گيري تاريخ مکتب اتريشي را دهه هاي 1870 و 1880 ميلادي يعني سال انتشار نوشته ها، مقالات و مجادلات قلمي کارل منگر بدانيم، اين کتاب را مي توان به نوعي بررسي انديشه اقتصادي مکتب اتريشي از ماقبل تاريخ آن تا زمان حاضر دانست زيرا اين کتاب نه از زمان منگر بلکه سه سده پيش از آن آغاز مي شود، و نشان مي دهد که نطفه هاي فکري اين مکتب، به ويژه نظريه ذهني ارزش، در مباحثات کلامي متالهين مسيحي، در سده هاي شانزده و هفده ميلادي بسته شده است.
در اغلب کتاب هاي تاريخ انديشه اقتصادي رسم بر اين است که آدام اسميت را پدر يا بنيانگذار علم اقتصاد معرفي مي کنند، اما خواننده با شگفتي در خواهد يافت که در اين کتاب، هيچ مقاله اي به اين متفکر اسکاتلندي اختصاص نيافته است. اين امر تصادفي نيست؛ در ميان اقتصاددانان کلاسيک، ترجيح متفکر فرانسوي ژان باتيست سه به آدام اسميت، حاکي از ناخوشنودي بسياري از اتريشي ها از برخي نظريات اسميت، به ويژه در حوزه تئوري ارزش است. موري روتبارد، يکي از برجسته ترين نمايندگان معاصر اين مکتب، در انتقاد از اسميت تا آن جا پيش مي رود که کتاب ثروت ملل او را حاوي هيچ نکته بديعي که پيش از او گفته نشده باشد نمي داند و در عوض او را مسئول بسياري از کج فهمي ها در اقتصاد به شمار مي آورد، کسي که تئوري بي پايه ارزش- کار او پيشرفت علم اقتصاد را دچار مشکل و انحراف جدي کرد.(روتبارد، 435) اتريشي ها نظريه ذهني ارزش را هسته اصلي انديشه اقتصادي مدرن مي دانند و معتقدند تئوري ارزش-کار و به طور کلي تئوري هاي ارزش مبتني بر هزينه توليد که در آثار آدام اسميت، ريکاردو و سنت انگليسي تدوين يافته و با سنتز نئو کلاسيک آلفرد مارشال وارد اقتصاد آکادميک شده و تا به امروز تداوم پيدا کرده، منشا بسياري از اشتباهات در انديشه اقتصادي رايج بوده است.
اين کتاب با بررسي انديشه هاي اقتصادي مَدرَسيان متاخر اسپانيايي مکتب سالامانکا، و به طور مشخص خوان دو ماريانا آغاز مي شود. در اين بخش نشان داده مي شود که بسياري از مباحث مهم اقتصاد اتريشي براي بار نخست، در نوشته هاي اين مدرسيان آمده و در واقع الهام بخش کارل مِنگر در ارائه نظريات خود بوده است. نويسنده اين بخش که خود اسپانيايي است و با مراجعه به متون اصلي آن را نوشته، تذکر مي دهد که اين سنت فکري کاتوليکي-يسوئي براي انگليسي ها عمدتا ناشناخته بود و اغلب، متفکران اروپاي قاره اي بودند که به اهميت اين نوشته ها پي بردند و سنت فکري آنها را تعميق بخشيده و ادامه دادند. ريشار کانتيون، تورگو، ژان باتيست سه و فردريک باستيا از آن جمله اند که در بخش هاي بعدي کتاب به آنها پرداخته شده است. در چهار فصل اختصاص يافته به اين نويسندگان فرانسوي، چگونگي شکل گيري مفاهيم اساسي انديشه اقتصادي مدرن، از نظريه ارزش گرفته تا تئوري هاي مربوط به پول، بانکداري، نقش آنترپرنر ها در نظام بازار و جايگاه دولت در اقتصاد امده است.
فصل ششم به کارل منگر بنيانگذار بي چون و چراي مکتب اتريش اقتصاد اختصاص دارد. اين فصل را جوزف سالرنو، يکي از بزرگان حال حاضر اقتصاد اتريشي نوشته است. در اين فصل اطلاعات ارزشمند در باره زندگي و آثار منگر و نيز شکل گيري مکتب اتريشي آمده است، از جمله اين که تا پايان دهه 1870 ميلادي چيزي به نام مکتب اتريشي وجود نداشت و فقط کارل منگر بود که با نوشته هاي خود انديشه هاي حاکم بر دنياي آلماني زبان را، که رويکرد تاريخي را رواج داده بودند، به چالش مي کشيد. اوج اين چالش کتاب مهم منگر در باره روش شناسي علوم اجتماعي با تاکيد خاص بر اقتصاد، در سال 1883 ميلادي، بود که واکنش تند اقتصاددانان آلماني تاريخ گرا را بر انگيخت. اصطلاح مکتب اتريشي را، در واقع، مخالفان آلماني منگر، با مضمون تحقير آميز براي جدا کردن او از انديشه اقتصادي رايج در آلمان باب کردند. پاسخ کوبنده منگر به اين انتقادات نقطه آغازي بود براي آنچه بعدها به جدال روش ها موسوم شد و در سايه آن بود که مکتب اتريشي با قرار گرفتن اقتصاددانان هم فکر و هم وطن منگر، مانند بوهم باورک و فردريش فون ويزر، در کنار وي عينيت يافت.
منگر کتاب اصلي اقتصادي خود يعني اصول اقتصاد سياسي را که در آن نظريه مطلوبيت نهايي را مطرح ساخت و در واقع کتاب پايه اي مکتب اتريشي است، در سن 31 سالگي نوشت، و کتاب مهم بعدي وي در باره روش شناسي در 43 سالگي او منتشر شد. فعاليت هاي نوشتاري او در سنين بالاتر کاهش يافت و در 20 سال پاياني عمر خود تا81 سالگي ظاهرا نوشته جديدي