دربارهی کتاب
داستان در آپارتمان هفده طبقهي خاوران اتفاق مىافتد که ساکنان هر طبقه و هر واحد مشکلاتى را در يک روز از سر مىگذرانند که نتيجهي عملکرد بعضىها تا فرداى آن روز و بعضىها مثل ملول و بندر تا دو هفته به درازا مىکشد. محسن و زنش قصد دارند از هم طلاق بگيرند اما به خاطر دختر نه سالهشان، درنا، از اين کار منصرف مىشوند. الياس پسر دکتر محمد و دکتر افسانه مهرپور گرفتار سرطان مغز استخوان است. دکتر ظرف چند روز داوطلبى را پيدا مىکند که در سايت بانک خون جهانى، قيمت عضو اهدايىاش را براى پيوند ?? هزار دلار اعلام کرده است. سوسن در واحد خود هر شب مردانى را به «فريز» مى آورد و از آنان پول مىگيرد. در اين ميان شاعرى که از زندان آزاد شده و از طرف غلام سگى آشنايى با سوسن به وى داده شده است برخلاف ديگران، شبها نزد سوسن صوفىمنشانه شعر مىگويد و در نهايت پس از به وجود آمدن يک عشق مجازى از او دور مى شود تا سوسن براى هميشه از احتمال برخوردارى از زندگى سالم در آينده محروم بماند. گروه جوانان اهل آواز و موسيقى و رقص و پارتى هم تعللى در کارشان به وجود مىآيد که آن را در دفتر فروش لوازم پزشکى در طبقهي پانزدهم حل مى کنند و باز به عيش و عشرت جمعىشان مىپردازند.
نوذر که سه نفر اجير کرده است تا عباس محتشم را بعد از پياده شدن در فرودگاه سر به نيست کنند تا او ملکاش را با امضاها و مهرهاى جعلى به فروش برساند، سرانجام به دست همان آدمکشها کشته مىشود. مادر دانيال هم با فوران فلسفهي پسرش کنار مىآيد که گاهى (اول داستان بر سر مردم داد مىکشد که زندگى و مرگشان بيهوده است) در ادامه با کتابهايش سروصدا به راه مىاندازد و گاه هم اسباببازىها را در صف فرضى کودکان مىچيند و براى آنها فلسفهبافى مىکند. يک سوال اساسى در اينجا مطرح مىشود: چرا کسانى که با سؤالهاى اصلى حيات گذران و حيات جاويد برخورد فلسفى و مستقيم دارند اسامىشان بنىاسراييل است؟