كلارا كالان

ناشر: نفير
مترجم: اكرم پدرام‌نيا
نويسنده: ريچارد رايت
قطع: رقعي
نوع جلد: شوميز
زبان: فارسي
تعداد صفحات: 454
سال انتشار: 1395
نوبت چاپ: 1
وزن: 530
شابک: 9786009641611
قيمت: 30,000تومان
موجودي : موجود نیست

درباره‌ی کتاب

امروز نورا اينجا را به قصد نيويورک ترک کرد. به ‌نظر من خطر بزرگي مي‌کند که اين همه راه را تا آنجا مي‌رود، اما چه سود که او به حرف کسي گوش نمي‌دهد و هيچ‌وقت هم نداده است! سرانجام لحظه‌ي دلهره و اندوه فرارسيد. روي سکوي ايستگاه بزرگ قطار، در ميان آمدوشد غريبه‌ها و سروصداي بلندگوها، اشک‌هايي بود که روي گونه‌ها مي‌ريخت. «دلم برايت تنگ مي‌شود، کلارا!» «معلوم است، من هم دلم براي تو تنگ مي‌شود، نورا! آنجا مواظب خودت باش!» «تو فکر مي‌کني من در اشتباهم، نه؟ اين را از چشم‌هايت مي‌خوانم.» «ما بارها در اين باره حرف زده‌ايم نورا، و تو نظر من را خوب مي‌داني.» «بايد به‌ام قول بدهي که برايم نامه بنويسي.» «البته که مي‌نويسم.» دستمالم را که کمي بوي گل‌ بنفشه مي‌داد، به چشم‌هايم ماليدم. پدر هميشه مي‌گفت سراسر زندگي نورا يک نمايش بوده است. شايد آنجا در راديو به‌جايي برسد، گرچه احتمال اين هم هست که بعد از کريسمس برگردد. آن‌وقت معلوم نيست که چه مي‌خواهد بکند. به‌يقين مدير فروشگاه ديگر او را استخدام نخواهد ‌کرد. حالا بدترين زمان براي بخت‌آزمايي‌ست. براي آخرين بار دستي تکان داديم و لبخندي ملايم و زيبا روي لب‌هايمان نشست. آه که او چقدر زيبا بود.

کتاب‌های مرتبط با موضوع کتاب