دربارهی کتاب
جموعه داستان به هم پيوستهي «پسر عيسا» نوشتهي «دنيس جانسون» با ترجمهي «پيمان خاکسار» منتشر شده است.
«خاکسار» اينبار هم به سياق بيشتر انتخابهايش براي اولينبار يک نويسندهي جديد را به خوانندهي فارسيزبان معرفي ميکند، سال 1992 روزنامهي نيويورکتايمز همزمان با انتشار مجموعهي «پسرعيسا» دربارهي اين کتاب نوشت: «داستان آدمهاي حاشيهيي که همهي زندگيشان را باختهاند، اما همچنان شگفتزده ات ميکند.» دنيس جانسون همان سال جايزهي ملي کتاب آمريکا را با همين کتاب جمعوجور از آن خود کرد. دنيس جانسون به اندازهي داستانهايش زندگي عجيبي داشته، سال 1949 در مونيخ متولد شده است، سالهاي زيادي از نوجواني و جوانيش را در فيليپين و ژاپن گذرانده و بعدها سر از واشنگتن درآورده است و ميگويد: «من همين آمريکايي هستم که در داستانهاي پسرعيسا ميبينيد، همهي اين زندگي و تا ته ماجرا رفتن را از سرگذراندهام و بعد نويسنده شدهام.»
او سالهاي بسياري از زندگيش را از دست داده است، مدتهاي مديدي معتاد به الکل و مخدر بود و تاثير زندگي در شرايط سقوط به گفتهي خودش بعدها هرگز رهايش نکرد، داستانهاي مجموعهي به هم پيوستهي روايتي است از زندگي آدمهايي که خودشان را در مناطق حاشيهيي مناطق دورافتادهي آمريکا رها کردهاند، داستانها در حاشيهي شهري کوچک در ايالت آيووا ميگذرد، روايتهايي که به نظر همگي يک راوي دارند، آنها پايبنديهاي انساني را فراموش کردهاند، جرم و جنايت و قتل در لحظه اتفاق ميافتد و درست مثل مخدري که در دست دارند احساس پشيماني و تاسف دربارهي اين جرم در کسري از ثانيه دود ميشود و هوا ميرود.