روزی روزگاری بود که نصرت رحمانی مشهورترین شاعر ایران بود و البته پیرو نیما هم بود اما چون چارپاره یا به قول قدمایی آن دوره، دوبیتیهای بههمپیوسته میسرود، کهنگویان نیز وی را میستودند چرا که زبانی نرم برگزیده بود که از روایت و تغزل، بهرهای وافر میبرد و در گفتن و توصیف کردن، بیپروا بود و زمانه هم ستایشگر بیپروایی.
به قول رضا براهنی: «نصرت علاوه بر اینکه شعر کلاسیک را بهخوبی میشناخت، شعر نیمایی را هم درک کرده بود. کوتاه و بلند کردن مصرعها را از نیما آموخته بود. در آن زمان، شعر فارسی از یک ذات رمانتیک هم برخوردار بود. نصرت از این هم بهخوبی در شعرش استفاده کرده. مثلث مشیری، نادرپور، نصرت رحمانی اصولاً رمانتیسم را بهخوبی در شعر فارسی به کار گرفته. نصرت اما در رفتوآمدی که با شاعران جدیدتر پیدا کرده بود، خودش را از آن نگاه رمانتیک رهایی داد. بهطورکلی دو نوع شعر داشت: چارپارههایی که از شاعرانی مثل فریدون توللی یاد گرفته بود و شعر نیمایی.»
شهرت او چنان بود که دانشجویان ساکن اروپا نیز با نام و شعرش آشنا بودند و اینهمه شهرت را زمانی به کف آورده بود که به بیستوپنج سالگی نیز نرسیده بود. نیما او را بزرگترین ثمرهی انقلاب ادبی خود میدانست و بسیاری از نوشاعران میکوشیدند که او و شعر و زندگیاش را سرمشق خود قرار دهند. زندگی نصرت، نمونهی چشمگیر ویرانسازی استعداد و تباهی زندگی بود اما خودش، با آن خوش بود و در این خوشی، اندکاندک از یاد برد که زمانه، دیگر شده و دیگر، نه او آن شاعر بسیار مشهور زمان خود است و نه زمانه طالب آثار او و نه خود او دیگر قادر به خلق آثار درخشانی که پیش از سیسالگی خلق کرده بود. او به اعتبار همان شعرها، از بزرگ شاعران دوران مدرن و از تأثیرگذارترین شاعران معاصر است. تلخکامی و تنهایی سالهای پایانی عمرش در آثار این دوره به روشنی دیده میشود؛ نوعی تلخکامی که دیگر از نوع تلخکامی تغزلی و پرشور و شر جوانی وی نیست.
(از مقالهی تولدت مبارک شاعر! / یزدان سلحشور)
نصرت رحمانی متولد دهم اسفند ۱۳۰۸ و درگذشته در ۲۷خرداد ۱۳۷۹ است.
.