لیلی گلستان متولد ۱۳۲۳ در تهران ، مترجم و نگارخانهدار ایرانی است. دختر ابراهیم گلستان و فخری گلستان است.
در سال ۱۳۹۳ سفیر دولت فرانسه جایزهی شوالیهی ادب و هنر فرانسه را در تهران به لیلی گلستان اهدا کرد.
تا کلاس نهم دبیرستان در تهران تحصیل کرد و سپس راهی فرانسه شد تا در مدرسهی شبانهروزی که راهبههای دومینیکن اداره میکردند، تحصیل کند. بعد از یک سال تحصیل در این مدرسه به پاریس رفت و سه سال هم در پاریس درس خواند. این سالهای اقامت و تحصیل در پاریس به دلیل دوری از دوستان و خانواده بر وی آسان نگذشت؛ ولی از دستاوردهای این دوران اقامت در اروپا، علاوه بر دسترسی داشتن به رویدادهای سینماییای چون جشنوارهی ونیز، دیدار و آشنایی با سینماگرانی چون تارکوفسکی، گدار، و تروفو بود. او در خاطراتش چنین مینویسد: «یک بار پدرم برای کار استودیویش به پاریس آمد و یک روز به من گفت که امروز با چند فرانسوی قرار ناهار دارد و مرا با خودش برد. من هیجده، نوزده سال داشتم. وقتی به رستوران رفتیم. پدرم آن دو فرانسوی را به من و من را به آن دو معرفی کرد: دخترم لیلی. مسیو ژان لوک گدار، مسیو فرانسوا تروفو! من بهتزده و حیرتزده زبانم بند آمده بود.»
در بازگشت به ایران بهعنوان طراح پارچه در کارخانجات پارچهبافی مقدم استخدام شد. پس از بیرون آمدن از آنجا در ۱۳۴۵ به سازمان تازهتأسیس تلویزیون ملی ایران رفت و بهعنوان طراح لباس استخدام شد. پس از مدت کوتاهی به مدیریت برنامهی کودکان و نوجوانان برگزیده شد. با نعمت حقیقی که فیلمبردار تلویزیون بود آشنا شد و در تیرماه ۱۳۴۷ با او ازدواج کرد. پس از یازده ماه نخستین فرزندشان، مانی، به دنیا آمد و سه سال بعد دوقلوهایشان صنم و محمود به دنیا آمدند. زندگی مشترک با نعمت حقیقی شش سال به طول انجامید. پس از جدایی، فرزندان پیش مادرشان ماندند. تلویزیون را نیز پس از هفت سال فعالیت ترک کرد و به نوشتن در روزنامهها و مجلات و ترجمه روی آورد. با ترجمهی زندگی، جنگ و دیگر هیچ، اثر اوریانا فالاچی، بهعنوان مترجم مطرح شد. به مدیریت خانهی صادق هدایت برگزیده شد که در سال ۱۳۵۶ استعفا داد.
در سال ۱۳۶۰ در گاراژ خانهاش کتابفروشی گلستان را دایر کرد. این کتابفروشی بهزودی معروف شد و نویسندگان و شعرایی نظیر احمد شاملو، محمد زهری، احمد محمود، علیاکبر سعیدی سیرجانی، عبدالحسین نوایی و بسیاری دیگر مرتب به آنجا میرفتند.
در ۱۳۶۸ کتابفروشی را به نگارخانهی هنرهای تجسمی با نام نگارخانهی گلستان تبدیل کرد. این نگارخانه با نمایش آثار سهراب سپهری، که متعلق به خانوادهی گلستان بود، کار خود را آغاز کرد. افتتاحیه این نگارخانه با استقبال زیادی روبهرو شد.
نگارخانهی گلستان هنوز دایر است و جزو نگارخانههای سرشناس ایران محسوب میشود.
پس از مرگ برادرش کاوه گلستان در عراق، لیلی به همراه تعدادی از دوستان کاوه بنیاد کاوه گلستان را تأسیس کرد و جایزهی کاوه گلستان به دبیری او هر سال به عکسهای خبری برگزیده شده توسط هیئت داوران بنیاد اهدا میشود.
لیلی گلستان نخستین مقالهی خود را در ۱۳۵۲ در روزنامهی کیهان نوشت. این مقاله پاسخی بود به اوریانا فالاچی. پس از آن بهطور مرتب در مجلهی تماشا، روزنامهی آیندگان، مجله و روزنامهی رستاخیز، مجلهی رودکی مقاله، گزارش و ترجمهی داستان و شعر منتشرکرد.
در ۱۳۵۸ مقالهای در مجلهی ایران نوشت به بهانهی مرگ زودهنگام پرویز فنیزاده. در تیر ۱۳۷۵ مقالهای از او با عنوان «تأثیر مردان بر زندگی زنان»در مجلهی زنان منتشر شد و از آن هنگام تا کنون در روزنامههای اخبار، همشهری، جامعه، ابرار، نشاط، ایران، اعتماد، بانیفیلم، شرق، و هموطن و مجلهی کتاب هفته مقالاتی از او منتشر شدهاست که بیشتر آنها در قالب گفتوگو با افراد مختلف است.