غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خَیّام نیشابوری متولد ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ در نیشابور و درگذشته در ۱۲ آذر ۵۱۰ در نیشابور است که خیامی و خیام نیشابوری و خیامی النّیسابوری هم نامیده شدهاست، همهچیزدان، فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی که در دورهی سلجوقی زندگی میکرده است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست و لقبش «حجّةالحق» بودهاست.
یکی از برجستهترین کارهای وی را میتوان سروسامان دادن و سرپرستی محاسبات گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظامالملک، که در دورهی پادشاهی ملکشاه سلجوقی ( ۴۲۶–۴۹۰ هجری قمری) بود، دانست؛ محاسبات منسوب به خیام در این زمینه، هنوز معتبر است و دقتی به مراتب بالاتر از گاهشماری میلادی دارد. او در ریاضیات، نجوم، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجهسوم و مطالعاتش دربارهی اصل پنجم اقلیدس نام او را بهعنوان ریاضیدانی برجسته در تاریخ علم ثبت کردهاست. پیدا کردن نظریهای دربارهی نسبتهای همارز با نظریهی اقلیدس نیز از مهمترین کارهای اوست.
شماری از تذکرهنویسان، خیام را شاگرد ابنسینا و شماری نیز وی را شاگرد امام موفق نیشابوری دانستهاند، صحت این فرضیه که خیام شاگرد ابنسینا بودهاست، بسیار دور از ذهن مینماید، زیرا از نظر زمانی با هم دگرگونیِ زیادی داشتهاند. خیام در جایی ابنسینا را استاد خود میداند، ولی این استادی ابن سینا، سوی معنوی دارد.
ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام از علما و حکمایی است که زندگی و افکارش در هالهای از ابهام و سوءتعبیر پنهان مانده است.
تاکنون نیز کسی آنچنانکه باید و شاید ازین ابهام پرده برنگرفته و به تفصیل درين مبحث خوضی نکرده و به نحو استقصا تتبعی آنچنانکه در خور او باشد ننموده است.
تعداد کتابها و مقالاتی که دربارهی اندیشه و افكار او به رشتهی تحریر آمده بیرون از شمار است، با این حال هنوز سیمای راستینش ناشناخته مانده است. و این هم نمودار شخصیت مظلوم اوست که هرکسی او را از ظن خود یا از دریچهی بعضی رباعیات مبتذل منسوب به او نگریسته و از درون او اسرارش را جویا نشده است.
قشريان چون به کنه افکارش پی نبردند ملحد و زندیقش خواندند و دشمنان پرتوان و دوستان نادان هم در اشاعهی این شایعات با آنان همداستان شدند.
و از سوی دیگر، گروهی نیز در صدد تبرئه او برآمدند و با تأویل آثارش قبای تصوف بر قامت او پوشاندند و او را یکسره به عالم عرفان و تصوف کشاندند و در زمرهی صوفيان و زاهدان قرار دادند.
گرچه اغراض شخصی و مقاصد سیاسی این دو گروه، آنان را به این افراط و تفریطها کشانده است، ولی ابعاد گونهگونه شخصیت خیام نیز به این افراط و تفریط دامن زده است؛ چراکه خيام فیلسوف است و ریاضیدان، شاعر است و ادیب، فقیه است و متكلم.
روایتی حاکی از آنست که اشعار خیام از همان آغاز حال نزد خاص و عام مترنم بود و حتی در مجالس خوانده میشد و تنها بعدها در اواخر حال به سبب رویدادهای سیاسی بود که شاعر ناچار شد زبان در کام کشد و مهر خموشی بر لب زند.