دربارهی کتاب
من دريافت و رفتار پسامدرنيستي را مانند دريافت و رفتار مردي مي بينم که زني بسيار فرهيخته را دوست دارد و مي داند که نمي تواند به او بگويد: "من تو را ديوانه وار دوست دارم". چون مي داند که زن خود مي داند و مي داند که مرد هم مي داند که اين واژه ها را باربارا کارتلند(نويسنده پرکار آثار عامه پسند) نوشته است. اما راه حلي وجود دارد. مرد مي تواند بگويد: "به قول باربارا کارتلند, من تو را ديوانه وار دوست دارم" مرد به اين شيوه ضمن پرهيز از تظاهر به بي خبري و معصوميت و با تصريح اين نکته که ديگر نمي توان خواست خود را معصومانه بيان کرد؛ در واقع مي خواهد بگويد که زن را در روزگاري که معصوميت نابود شده است دوست دارد.
«پسا مدرنيسم» ميتواند نوعي واكنش به مدرنيسم سالهاي پس از جنگ جهاني دوم از قبيل زير پا نهادن حقوق بشر و يا واكنشي به رويدادهاي برجسته پس از جنگ سرد به حساب آيد. هر چند به دشواري ميتوان پاسخ داد كه پسا مدرنيسم از چه زماني آغاز شد. شايد سال1941 كه دو اسطورة ادبيات مدرن يعني جيمز جويس ايرلندي و ويرجينيا وولف از دنيا رفتند را بتوان سال پايان مدرنيسم و آستانه تقريبي آغاز پسامدرنيسم ادبي دانست. هر چند در ميان نويسندگان و منتقدان ادبي دربارة نقطه شروع نگارش يك اثر پسامدرنيستي اختلاف نظر باشد. به عنوان مثال «كيت هيوم» رمان «سومين پليس» نوشتة «فلن اوبراين» را كه در دهة70 ميلادي منتشر شد، نخستين اثر پسامدرنيستي ميداند. كتاب «داستان پسامدرنيستي» تلاش ميكند تفاوتهاي داستان پسامدرن را با داستان مدرن براي مخاطب تبيين نمايد و نويسنده در اين راستا مطالب مربوط به شعر و حتي نمايش را بي آنكه خللي در بحث اصلي به وجود بياورد، كنار نهاده و حتي معتقد است اين كار را براي احترام به زيركي خواننده كتاب انجام داده است.