دربارهی کتاب
بيماري اتفاقِ نادر و عجيبي نيست. همه ما به نوعي در مقاطع يا سالهاي متمادي از زندگيمان با آن مواجه ميشويم. بيماري چه تجربهاي شخصي باشد چه تجربه اطرافيانمان، خواه ناخواه جزئي از زندگيِ ماست.
در کتاب «بيماري» سعي شده اين اتفاق از نگاهِ خودِ بيمار بررسي شود. هَوي کَرِل، استاد جوان فلسفه در دانشگاه وست انگلند، که خودش با يکي از نادرترين و سختترين بيماريها «زندگي ميکند» و هنوز هم نميداند با وجودِ اين بيماريِ عجيب و غريب چند سالِ ديگر از عمرش باقي است، به کمکِ دانش و شناختِ فلسفي و تلفيقِ آنها با روايتي دستِ اول و خودماني از بيماري، جنبههاي مختلفِ اين پيشامد را در زندگيِ ما انسانها ميکاود.
اين کتاب در عينِ پرداختن به پديدارشناسيِ بيماري و «تجربه زيسته» بيمار، به نوعي آسيبشناسيِ اخلاقياتِ پزشکي هم هست و نقد رويکردي است که بيمار را صرفا يک «موردِ» پزشکي تلقي ميکند نه انساني با عواطف و احساسات و رنجهاي خاصِ خودش. فقدانِ همدلي با بيمار يکي از جنبههاي دردناک و دشوارِ بيماري است، به ويژه در بيماريهاي خاص.
علاوه بر اين، تغييرِ نگاه در اعضايِ خانوادة بيمار، دوستان و نزديکانش بررسي ميشود و اينکه تجربه بيماريهاي سخت چطور بيمار را از اجتماعش دور يا منزوي ميکند، پيوندهايي را در زندگي او ميگسلد و البته در مواردي هم باعث تقويت روابطش با «خويشاونداني» حقيقي ميشود. اينکه بيماري چطور ميتواند تمامِ طرحها و برنامههاي فرد را در زندگياش دگرگون کند و مهمتر اينکه چطور ميتوان در کورانِ يک چنين تجربه سختي معناي زندگي را دريافت؟
کرل با بهرهگيري از فلسفه باستان و مدرن در پيِ پاسخ به اين پرسشهاست که چطور ميشود در عينِ بيماري روح و جاني سالم داشت و «خوشبخت» بود؟ چطور ميتوان با مسئله مرگ کنار آمد؟ او با نگاه به آراي اپيکور، فيلسوفِ يونان باستان، درباره معناي زندگي و مفهومِ مرگ تلاش ميکند تا نوعي «فلسفهدرماني» را براي کنار آمدن با اين مسائل ارائه دهد.