دربارهی کتاب
برند را با نگرشهاي مختلفي تعريف كردهاند، نام و نشان تجاري، هويت، اعتبار، نيكنامي، تصوير ذهني مشتريان از يك فرد يا بنگاه اقتصادي، و ... اما خانم كاترين كاپيتا، نويسندهي اين كتاب، تعريف جديدي ارائه كرد، "وعدهي ارزشمند." او گفت برند وعدهي ارزشمند خاصي است كه مورد پسند ميباشد و به رسميت شناخته ميشود. برند شخصي وعدهي ارزشمند خاصي است كه شما را از سايرين متمايز ميسازد، و برند كاروكسب وعدهي ارزشمند خاصي است كه سازمان شما را از سازمانهاي ديگر متمايز ميسازد. كارآفرينان افسانهاي فراواني را ميتوان يافت كه برند كاروكسب خود را با برند شخصي به هم پيوند زدهاند و رويكرد برند جفتي را دنبال ميكنند.
همانطور كه ملاحظه ميكنيد، نويسنده، وعدهي ارزشمند را با يك جامعيتنگري نشان ميدهد، (نكتهاي كه در سراسر كتاب مشهود است.) وقتي اين كتاب را كه به زيبايي به كارآفرينان هوشمند نشان ميدهد كه چگونه يك ايدهي كوچك را به يك برند بزرگ تبديل كنند، مطالعه ميكردم، خيلي به ياد پيتر فيسك و آموزههاي نابش در كتاب "پرورش نبوغ بازاريابي" افتادم كه تأكيد ميكرد براي اينكه در بازار نابغه شويد بايد نگاهي سيستمي و جامعنگر داشته باشيد. همچنان كه او پيوند بين نيمكرهي راست و نيمكرهي چپ مغز، پيوند بين ايدههاي ساختارشكن با اقدامات عملي، پيوند بين نگاه از بيرون به درون با نگاه از درون به بيرون، و پيوند بين اهداف كوتاهمدت با اهداف بلندمدت را به ما نشان ميدهد و راههاي اجرايي كردن آنها را بازگو ميكند. كاترين كاپيتا هم در سراسر كتاب ضمن سادهگويي و سادهسازي مطالب پيچيده حوزهي كارآفريني و برندينگ، به جامعيتنگري بين برند كارفرمايي و برند كاركنان، جامعيتنگري بين برندينگ سايبري با برندينگ آجرملاتي، جامعيتنگري بين ايدهآفريني و كارآفريني و... ميپردازد.
اين نگاه و نحوهي نگارش در سراسر كتاب موج ميزند. براي مثال، در جايي مينويسد يك رابطهي قوي بين دست و مغز هنگام نوشتن افكار و ايدهها به وجود ميآيد. در خلاقيت و يادگيري دستنويسي قدرتمندتر از تايپ كردن است. حركات پشتسرهم انگشتان هنگام نوشتن، نواحي مغزي مرتبط با نيمكرهي تكلم و حافظه را فعال ميسازد، پس ابتدا بنويسيد و سپس تايپشان كنيد، نتيجهي متفاوتتري حاصل ميشود.